چطور به رسانه ملی اجازه داده میشود با ترغیب افرادی كه در اثر نا آگاهی، تشابه به فلان فرد مشهور را یك فیض میدانند، به تولید برنامهای بپردازد كه تنها ما حصل آن نمایش غیرشرعی نوامیس مردم از سیمای امالقرای جهان اسلام باشد؟....
به گزارش«.مدّاح.نیوز.»؛ ممكن است این اشكال به گزارش پیش رو وارد شود كه به لحاظ موضوع مورد بحث میبایست در صفحهای ذیل كلیشه ادب و هنر به آن پرداخته شود. اما از یك سو به این دلیل كه موضوعات مرتبط با عرصه ادب و هنر جزء جداییناپذیری از فرهنگ محسوب میشوند ترجیحا سوژه این گزارش در این صفحه و ذیل كلیشه فرهنگی به شرح و بسط گذاشته شد. از دیگر سو این احتمال وجود دارد كه طبق معمول طیفی خاص یالثارات را به بدبینی غلیظ یا امنیتی كردن فرهنگ متهم كنند كه در پاسخ باید گفت این هفتهنامه اساسا فرهنگ را موضوعی راهبردی و همراه با ملاحظا ت امنیتی امنیتی میداند كه نشانه آن نیز تلاش دشمن برای خدشه دار ساختن اساس وجودی نظام جمهوری اسلامی ایران از همین زاویه است.
بخش اول
«رضا رشیدپور» كسی بود كه كار خود را با «جوك» گفتن در برنامههای صبح بخیر ایران آغاز كرد. «شب شیشهای»، «عبور شیشهای» و «مثلث شیشهای» برنامه سهگانه گفتگو محور رشیدپور در شبکه تهران بود كه بخش آخری پس از پخش قسمت سی و پنجم توقیف شد و بعد از آن سروکله رشیدپور هم در تلویزیون پیدا نشد اما در عوض با همت مضاعف در شبکههای ماهوارهای «ایرانیان» و «تلویزیون پرسپولیس» مشغول فعالیت شد و در برنامهای با نام «شب بخیر شما» ضمن تشویش اذهان عمومی در موارد متعدد با دعوت از یک موزیسین، مسئله روابط دختر و پسر را به عنوان موضوع بحث برنامه با او مطرح كرد.
اما روز شنبه ۱۶ فروردین خبری از اجرای رضا رشیدپور در شبکه نسیم در برخی رسانهها منتشر و حتی به صورت پیامک ارسال شد که همان پایگاههای خبری مدعی بودند این خبر بر اساس نوشته این مجری در صفحه اینستاگرام شخصیاش تنظیم شده است.
«رشیدپور» در این صفحه از بازگشت خود پس از پنج سال به تلویزیون با یک برنامه گفتگو محور خبر داده بود که طبق هماهنگیهای صورت گرفته، حسن روحانی رئیسجمهور نخستین مهمان آن با فضای پرسشهای غیرمنتظره و عجیب خواهد بود.
این خبر به دفتر ریاست جمهوری هم رسید و با پیگیریهای خبرنگاران مربوطه، مشخص شد که رئیسجمهور شب گذشته هیچ برنامهای برای حضور در صدا و سیما و انجام مصاحبه تلویزیونی نداشته است. گرچه تیزرهای برنامه نامبرده چند باری در شبکه نسیم روی آنتن رفت و رشیدپور که چندی پیش در یک ویدئو خطاب به عزتالله ضرغامی انتقاداتی روانه صدا و سیما کرده بود، در این تیزر برنامه خود را معرفی میکرد، اما با رسانهای شدن آن حتی مدیر روابط عمومی شبکه نسیم هم این موضوع را تکذیب کرد و گفت: چنین خبری صحت ندارد و قرار نیست آقای رشیدپور برنامهای را در این شبکه روی آنتن ببرد. حتی خود آقای رشیدپور در صفحه اینستاگرام خود این خبر را تکذیب کرده است. رشیدپور در متنی که روابط عمومی شبکه نسیم از آن به عنوان تکذیبیه نام برده بود، تاخیر در زمان افتتاح شبکه نسیم را دلیلی بر عدم پخش برنامه عنوان و اعلام کرده بود مهمانان گوناگونی به این برنامه خواهند آمد که بیشتر از هنرمندان هستند اما رئیسجمهور نیز یکی از گزینههای گفتگو است.
این مجری پر مسئله پیش از این در گفتگویی با ویژهنامه نوروزی روزنامه ایران گفته بود كه چرایی ممنوعالتصویر بودن خود در تلویزیون را نمیداند اما آن را به طور کلی مرتبط با «گرد و غباری که با حوادث سیاسی و اجتماعی در سال ۸۸ به وجود آمد» ذکر میکند.
این مجری ممنوعالتصویر در ایام انتخابات ریاست جمهوری به ستاد انتخاباتی حسن روحانی پیوسته بود كه ظاهرا با واكنش رسانه ملی روبرو میشود و خودش در همان مصاحبه در پاسخ به این سؤال که چه زمانی از واکنش و مخالفت صدا وسیما از پیوستنش به ستاد انتخاباتی حسن روحانی مطلع شد؟ گفته بود: «فکر میکنم در مسیر هوایی تهران به گرگان بودیم که نامهای را یکی از مقامات به من نشان داد که در آن به صورت رسمی ذکر شده بود که برنامههای تبلیغاتی دکتر روحانی اگر توسط رشیدپور اجرا شده، به دلیل ممنوعالتصویری ایشان قابل پخش نیست و زیر آن پاراف شده بود که طبق قانون انتخابات چنین ایرادی پیگرد قانونی دارد و از طریق ستاد انتخابات قابل پیگیری است که من تازه آنجا متوجه نیت صداوسیما شدم».
وی همچنین درباره واکنش روحانی به این نامه صداوسیما نیز گفت: «من در طول کارم با تیم رسانهای ایشان به خاطر ملاحظات سیاسی و شخصیت دیپلماتیک دکتر روحانی فقط یک بار به ایشان نزدیک شدم و گفتم که اگر حضور من در این مجموعه مضر است و موجب اختلاف میشود حاضرم داوطلبانه بروم، که دکتر روحانی با بزرگواری که داشتند، لبخندی زدند و گفتند خیر تا آخر سفر با ما بیایید که من هم استقبال کردم و تا آخر کار با تیم ایشان بودم».
اما حالا «رشیدپور» مدتی است كه بر صفحه تلویزیون پدیدار شده و شبكه «نسیم» را قرق كرده است. شبكهای كه برخی میگویند گل برنامههای آن «كی شبیه كیه؟!» است.
بخش دوم
تولیدات تلویزیونی، برنامههای بیمحتوا و غیرجذاب درحالی باعث فرصتگیری از نیروهای مستعد میشود که بودجه بسیاری را نیز از بیتالمال حیف و میل میكنند. ضمن اینکه تولیدات بیمحتوا و غیر جذاب یک اثر سوء دیگر هم دارد و آن اینکه این ویژگیها باعث سوق دادن عده ای مخاطب به سمت شبکههای ماهوارهای هم میشود و تلویزیون سرمایه اصلی خود را از دست میدهد. بهتر است به این شکل مطرح کنیم که این آثار کاملا ضد فرهنگی و مخاطبپران هستند و تاثیر سویی بر دیگر آثار تلویزیونی هم خواهد داشت. به نظر میرسد «عینک آفتابی» به تهیه کنندگی، کارگردانی و اجرای «رضا رشیدپور» که این روزها از شبکه نسیم پخش میشود نمونه بارز این دسته از آثار است،؛برنامهای که بیمحتوا، غیر جذاب و همراه با لودگی و کپیبرداری ناشیانه از آثار طنز منسوخ شده دهه ۶۰ است.
اینکه دست اندرکاران تلویزیون به چه قیمتی حاضر شدهاند آنتن تلویزیون را در اختیار این لودگی منسوخ شده بگذارند، فرصت دیگری میطلبد اما باید به این نکته توجه داشت که برنامهای روی آنتن شبکه نسیم میرود که نه متن قابل توجهی دارد و نه بازیگران آن مستعد آثار طنز هستند و قاعدتا با بررسی بیشتر به راحتی درمییابیم که نویسندگان آیتمهای این برنامه، ظاهرا قصد کپیبرداری از «ساعت خوش» مهران مدیری را داشتهاند. جالب اینجاست که خود رشیدپور هم از چهره مهران مدیری دهه ۶۰ و ۷۰ تقلید میکند. وی یک عینک آفتابی به چشم دارد و درحال سخنرانی است و تکیهکلامها و فیگورهای مهران مدیری در دهه ۶۰ و ساعت خوش را دنبال میکند.
با گذر از این زاویه قابل تامل اما برنامه دیگری توسط رشیدپور در شبكه نسیم در حال اجراست به نام «كی شبیه كیه؟» سر و ته این برنامه كه طی یادداشتی در شماره ۷۵۸ یالثارات نیز به آن اشاره و اعتراض شد به این نكته اختصاص دارد كه عدهای زن و مرد یا دختر و پسر ادعا میكنند كه شبیه فلان آدم مشهور هستند و به همین منظور تصاویر خود را برای قضاوت در این باره به برنامه ارسال میكنند. «كی شبیه كیه؟» نیز با پخش این تصاویر یكی از آنان را كه بیش از دیگران شبیه شخص مشهور ادعا شده است برمیگزیند و به صورت حضوری به برنامه دعوت میكند. در این میان چهره اشخاص از چند زاویه و به شكل كلوزآپ نمایش داده میشود تا بینندگان با دقت در اجزاء صورت شخص مدعی به قضاوت درباره ادعای او بپردازند.
این نكتهای است كه در مورد مردان چندان جلب توجه نمیكند اما مسئله وقتی حاد میشود كه نوبت به نمایش صورت زنان مدعی شباهت با فلان هنرپیشه مشهور هستند. مخاطبانی كه این برنامه را ملاحظه كردهاند شهادت میدهند كه چه فضاحتی در این بین به بار میآید و چطور زنانگی نوامیس مردم با حركات نمایش گونهای كه از سوی كارگردان به او آموزش داده شده در مقابل دیدگان میلیونها بیننده ظاهر میشود.
تهیه كننده این گزارش تا پیش از نگارش آن، تنها به همین بعد زننده ماجرا توجه كرده بود اما وقتی یكی از مطلعین نكته كوتاه اما مهمی را درباره این سبك از برنامه شرح داد زاویه جدید و البته هولناكی را به موضوع مورد اشاره گشود كه به نظر میرسد باید نیروهای امنیتی روی آن تمركز ویژهای داشته باشند.
این فرد مدعی بود كه در آمریكا نیز برنامههای مشابهی با همین عنوان ساخته میشود كه هدف از آن یافتن شباهت بین افراد و هنرپیشههای هالیوود است. اما این تنها پوششی برای كار اصلی است! چنانچه پس از مراجعه افراد مدعی و دستچین شدن شبیهترین این افراد، آنان را به دست جراحی پلاستیك میسپارند تا شباهت مضاعفی به هنرپیشههای مورد نظر پیدا كنند. اما این نه پایان كار بلكه آغاز فرایندی است كه این افراد را وارد «تجارت سكس» خواهد كرد تا در قبال دریافت مبالغ هنگفت توسط باندهای مافیایی به عنوان بدل فلان ستاره سینما در اختیار ثروتمندان قرار بگیرند.
این اظهارات باورنكردنی درحالی باعث «سوت كشیدن» سر شنونده میشود كه جستجوی كوتاهی در فضای مجازی، اطلاعات كاملتری را در اختیار او قرار میدهد. این فرایند جستجوگر را با اطلاعات متفاوتی مواجه میسازد. از جمله اینكه برنامه «كی شبیه كیه؟» در حالت عادی یك سوژه سوخته دسته چندم است كه پیش از شبكه «نسیم» و برنامه «رشیدپور» از سوی طیف گستردهای از پایگاههای خبری زرد داخلی و خارجی گرفته تا شبكه اجتماعی اینستاگرام و برخی پایگاههای مشكوك رژیم صهیونیستی برای دستیابی به اهداف مورد نظر، اعم از جذب مخاطب یا جمعآوری وسیع اطلاعات شخصی افراد در سرتاسر جهان به آن پرداخته شده است. یكی از مشهورترین این پایگاهها «مای هریتاژ» یا «میراث من» نام دارد كه از «یهودیه» واقع در سرزمینهای اشغالی اداره میشود.
اما بخش دیگر اطلاعات كه با دعاوی اولیه ما در این گزارش مرتبط است، دادههای گستردهای از زنان بدكاره است كه به واسطه شباهت عجیب خود به یك ستاره سینما مشهور شده و اكنون خود یك ستاره در عالم پورنو محسوب میشوند. درحالی این زنان به شكل بینالمللی فعالیت میكنند كه به دلیل این ویژگی خاص (شباهت به افراد مشهور) از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و تجارت بسیار پر سودی را نیز برای دلالان فعال در این عرصه رقم میزنند. تصاویر این افراد كه توسط پایگاههای خبری خاصی معرفی میشوند در حالی در دستههای ۱۰ الی ۵۰ نفره در دید عموم قرار دارد كه تصویر وی در كنار هنرپیشه بدل او قرار داده شده است چنانچه این پدیده با نام «ستارههای سكس همزاد افراد مشهور» معرف حضور همه فعالان در این عرصه است.
بخش سوم
«الی نحاس» یك دلال مشهور زن است که سال۲۰۰۷ در جشنواره فیلم «کن» به جرم اشتغال به «تجارت زنان»، دستگیر شد. اما وی پیش از شهره شدن به این شغل برای برگزاری جشنتولدی ۱ میلیون دلاری برای «معتصم قذافی» در سال ۲۰۰۴ در مراکش، شهرت داشت. این دلال زنان بدكاره در جایی دستگیر شده بود كه برخی ستارههای سینمای ایران حضور در آن را، به معنای دست یافتن به كعبه آمال خود میدانند و رسانههای معلومالحال نیز این پدیده را به عنوان نقطه آرمانی توفیقات یك هنرمند سینما، به مخاطب معرفی میكنند. در آخرین نمونه «لیلا حاتمی» كه برای چندمین بار مفتخر به حضور در این جشنواره شده بود به دیدهبوسی با «ژیل ژاكوب» رئیس این جشنواره پرداخت كه پرونده شكایت ۵۰ خواهر دانشجو از وی هنوز در دستگاه قضایی بلاتكلیف مانده است.
با وجود این پدیده دردآور به نظر میرسد باید با گذر از آن به شرح ماجرای مربوط به گزارش اصلی پرداخت. چنانچه زمانیکه «الی نحاس» دستگیر شد، پلیس دفترچه تلفن او را که شامل اسامی دهها نفر از پولدارترین شاهزادهها و پادشاهان خاورمیانه بود را ضبط کرد ولی او تاکید کرد که تنها آنها را میشناسد ولی این مطلب هیچ ربطی به «تجارت جنسی» ندارد. به گفته پلیس، برخی از «بدنامهای لوکس» در قالب گروههایی سازمان یافته همانند آنچه که «الی نحاس» هدایت آن را به عهده داشت فعالیت میکنند که اکثر آنها از پاریس، لندن، ونزوئلا، برزیل، مراکش و روسیه آمدهاند و برخی دیگر به صورت گروههای کوچکی هستند که به صورت مستقل فعالیت میکنند.
سال ۹۲ و در خلال برگزاری جشنواره كن «الی نحاس» که سال ۲۰۰۷ در جشنواره فیلم کن به جرم تجارت زنان دستگیر شده بود گفت: «مدلها و برخی از بازیگران زن هالیوود در هتلها و پارتیهای شبانهای که در کن برگزار میشود خودفروشی میکنند.»
این تاجر لبنانی یکی از نزدیکان «معمر قذافی» بود که به جرم ترویج و گسترش فحشاء و تجارت زنان در این جشنواره توسط پلیس فرانسه دستگیر و برای همیشه از جشنواره کن اخراج شده بود، البته دادگاه فرانسه او را به ۸ سال زندان نیز محکوم کرد ولی پس از ۱۱ ماه زندانی بودن به دلیل کمبود مدارک لازم، آزاد شد و به سرعت به لبنان بازگشت و اکنون از ترس دستگیری توسط پلیس اینترپل، نمیتواند از زادگاهش خارج شود. كارشناسان هنری معتقدند حضور «الی نحاس»، دارنده یک آژانس مدلیابی در لبنان، تا سال ۲۰۰۷ همانقدر در جشنواره عادی و متدوال بوده است که حضور ستارههایی چون «براد پیت»، «آنجلینا جولی» و «شارون استون» متداول بود.
«الی نحاس» پس از گذشت چند سال، در جریان برگزاری جشنواره ۲۰۱۳ کن، با اشاره به این مطلب که امروزه جشنواره کن همچنان بستری برای تجارت جنسی است، گفته بود: «چرا فقط من باید تحت تعقیب قرار بگیرم و از این جشنواره اخراج شوم، چون از نزدیکان «قذافی» و پسرش هستم، در حالیکه مدلها و حتی برخی از بازیگران زن هالیوود در هتلهای کن و پارتیهای شبانهای که در کن برگزار میشود، حضور مییابند و خودفروشی میکنند.»
«نحاس» ۴۸ ساله که قضاوت دستگیری و محکومیت خود را ناعادلانه میدانست، در ادامه مصاحبه تلفنیاش با هالیوود ریپورتر گفته بود: «من در میان دریایی از افراد پولداری که این تجارت را میگردانند، به طرز ناعادلانهای تک افتادهام، آنها به راحتی به دومین تجارت بزرگ جشنواره کن که بعد از فیلم، جنسیت است، میپردازند. چرا من؟ پلیس به خوبی میدانست که چه چیزی در جشنواره کن در جریان است و با بیتفاوتی کامل چشمانشان را بستند، ولی یکدفعه چه شد که توجهشان به من جلب شد، چون من برای قذافی کار میکردم.»
ادعای «الی نحاس» موضوعی بود كه «راجر ایبرت»، منتقد آمریکایی سال ۲۰۱۰ پیش از مرگ در صفحه توییتر خود درباره آن نوشته بود: «هر ساله زنانی که فرانسویها آنها را «دختران فراخوانشده گرانقیمت» با متوسط قیمت ساعتی ۴هزار دلار و زنانی که در کنار خیابانها قدم میزنند با متوسط قیمت ساعتی ۵۰ تا ۷۵ دلار خود را عرضه میکنند. زنانی از این دست در جشنواره کن کاملا مشخصاند، آنها بسیار خوشپوشاند و سیگار هم نمیکشند.»
درحالی روزنامه انگلیسی زبان «سان» مینویسد: «پیدا کردن یک زن بدنام در جشنواره کن از خرید یک پیتزا هم راحتتر است» كه یکی از زنان بدنام محلی با نام مستعار «دیزی» نیز در مصاحبه با نشریه سینمایی «هالیوود ریپورتر» گفته بود: «ما همه منتظر فرا رسیدن ایام جشنواره کن هستیم. این یک رقابت بزرگ است چون دختران بسیاری زیادی آنجا هستند ولی خوب به هر حال ما محلیها نسبت به بقیه یک امتیاز داریم و آن آشنایی با نگهبان و متصدی هتل است.»
نگهبان یکی از هتلهای کن درباره این ادعا میگوید: «زنان بدنام اهل کن، به نگهبان و متصدی هتلهای مجلل این شهر رشوه میدهند و در عوض نگهبانها گاهی اوقات مطالبهکنندگان را به سمت آنها هدایت میکنند، در طول ده روز برگزاری جشنواره به طور تقریبی هر روز ۱۰۰ تا ۲۰۰ زن بدنام به هتل وارد و یا از آن خارج میشوند.»
«الی نحاس» نیز در ادامه مصاحبه تلفنیاش با «هالیوود ریپورتر» و در تكمیل این فرایند گفته بود: «پول خیلی از آنچه که مردم تصور میکنند، قدرتمندتر است. زیباترین دختران به هتلهای مجلل و گرانقیمتی که شیوخ عرب در آنجا مستقرند برده میشوند. این دختران میتوانند تا شبی۴۰ هزار دلار درآمد کسب کنند. عربها با سخاوتترین انسانهای روی زمیناند، اگر از شما خوششان بیاید، حاضرند پول بسیار زیادی را به شما پرداخت کنند. در جشنواره کن، آنها پولها را در دستههای ۱۰ هزار یورویی با خود حمل میکنند، برای آنها این پولها هیچ ارزشی ندارد و مثل یک مشت کاغذپاره است. آنها دوست ندارند دستههای پول را بشمارند و حتی بدون آنکه لحظهای بیندیشند، پولها را به دست دختران میدهند، من آن سیستم را به خوبی میشناسم.»
«نحاس» در گفتگوی تلفنیاش با «هالیوود ریپورتر» بر این نکته نیز تاکید کرده بود كه: «من تنها ترتیب برگزاری پارتیها را میدادم، دیگر نمیدانم که بین آنها چه اتفاقی میافتاد، من هیچ سهمی در آن نداشتم، آنها ممکن بود که تنها با یکدیگر گفتگو کنند و سرگرم باشند. تازه اگر هم من کاری کرده باشم، مانند من آدمهای زیادی درطول جشنواره در کن وجود داشتند. هر سال در طول جشنواره ۳۰ تا ۴۰ قایق تفریحی در ساحل وجود دارد که هر کدام از آنها متعلق به فردی بسیار ثروتمند است که در هرکدام از این قایقها حدود ۱۰ دختر که اغلب مدل هستند به صورت برهنه یا نیمه برهنه وجود دارد. در کنار این دختران زیبا انواع مشروبات الکلی و مواد مخدر نیز برای افراد مهیاست، این دختران در قایقها دائما در ترددند و شما گاهی میتوانید از بیرون آنها را ببینید. همه این دختران در پایان شب منتظر پاکتهای دستمزدهایشان هستند، این همان چیزی است که برای ۶۰ سال در جشنواره کن در جریان بوده است.»
یکی از ستارگان سینما نیز در مصاحبه با «هالیوود ریپورتر» درباره این ادعا گفته بود: «زنانی که در طول جشنواره در سواحل کن در قایقهای تفریحی مستقر میشوند، «دختران قایقهای تفریحی» نام دارند و میان فاحشههای حرفهای و بازیگران درجه ۲ و ۳ هالیوود و مدلهایی که در ازای سکس پول دریافت میکنند، تفاوت چندانی نیست. به طور آشکار حضور بازیگران هالیوود در این تجارت بیش از تنها چند اسم است.»
جمعبندی و سؤالات:
۱- اینكه چرا یك مجری بدسابقه كه به قول خودش به دلیل «غبارآلود بودن فضا در فتنه» ممنوعالتصویر شده بوده و نیز پس از آن سابقه مشعشعی در فعالیت در شبكههای ماهوارهای داشته اینچنین بدون ضابطه به فعالیت در سیمای جمهوری اسلامی ایران بازمیگردد، سؤالی است كه آقای ضرغامی پیش از پایان تتمه دوران ریاست بر سازمان صدا و سیما باید به آن پاسخ بگوید.
۲- رئیس سازمان صدا و سیما همچنین باید به شكل جزئی به این سؤال در كنار سؤالات دیگری كه حجم آن مثنوی۷۰ من است پاسخ گوید كه چرا بودجه بیتالمال را در اختیار رشیدپور قرار داده تا به واسطه آن به تولید برنامه بیمحتوا و پوچی بپردازد كه بهره آن برای خلقالله هیچ و ضامن آبروبری از نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالمللی است.
۳- اما سخن سوم با نیروهای امنیتی و اطلاعاتی است كه به نظر میرسد باید این گزارش ۳ بخشی را جدی گرفته و به بررسی ابعاد و زوایای آن بپردازند و به پاسخ این سؤال دست یابند كه آیا ارتباطی بین اجرای یك برنامه حساب شده از سوی باندهای مافیایی تجارت زنان بدكاره و باز تولید یك برنامه دست چندم در رسانه ملی با سوژه مشابه وجود دارد؟ كما اینكه در یك مورد مشابه، چندی پیش این هفتهنامه، با یك دست واسطه از برخی دستگیرشدگان به جرم پخش فیلم رقاصی در فضای مجازی شنیده بود كه آنان به واسطه دعوت یك رقاص ایرانی معروف، و همجنسباز مقیم آمریكا، برای شركت در مسابقات رقاصی به كشورهای همسایه میرفتند و پس از دستچین شدن با وعده كسب مقام در مسابقه، آنها را وارد تجارت سكس كرده و به نقاط دیگر منتقل میكردند.
۴- از آنجا كه یالثارات، پیشتر، از نارضایتی آقایرئیسی (رئیس هیئت نظارت) از عملكرد صدا و سیما و برنامه مورد اشاره در این گزارش اطلاع حاصل كرده، سؤال سوم از همین هیئت و بر این مبناست كه حتی به فرض ابطال همه فرضیات فوق و اعلام بیمحلی آن، چطور به رسانه ملی اجازه داده میشود با ترغیب افرادی كه در اثر نا آگاهی، تشابه به فلان فرد مشهور را یك فیض میدانند، به تولید برنامهای بپردازد كه فارغ از سوق دادن مردم به امور پوچی از این دست، تنها ما حصل آن نمایش غیرشرعی نوامیس مردم از سیمای امالقرای جهان اسلام باشد؟
۵- در ۳۵ سالگی انقلاب اسلامی آنچه مشروح شد بخشی از سرونوشت سازمانی است كه قرار بود یك «دانشگاه بزرگ» باشد. حال و روز بلندگوی تنها دولت استقرار یافته از انقلاب اسلامی درحالی مایه خجالت است كه با استناد به آرشیو مواضع موجود از رهبران جمهوری اسلامی، رضایت چندانی از عملكرد این سازمان در سطح عالی مسئولان نظام وجود نداشته است.
۶- رئیس رسانه ملی واپسین روزهای دوره مدیریت خود را درحالی طی میكند كه سازمان متبوعش را به ریاست بعدی تحویل خواهد داد. سازمانی كه به نظر میرسد یا باید فكری برای اداره سلیم آن كرد یا به تعطیلی موقت آن تا زمان تجدید ساختار رضایت داد.